کد مطلب:225236 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

بیان احوال احمد بن یوسف کاتب شاعر معاصر مأمون و متولی دیوان رسائل او
و هم در بیستم اغانی مسطور است كه احمد بن یوسف بن صبیح كاتب كه اصلش از مردم كوفه و كار و صنعت و دستورش انشاء رسائل و مكاتیب و او را رسائل معروفه است بود دیوان رسائل مأمون در تولیت وی استقرار داشت و مكنی به ابی جعفر و موسی بن عبدالملك غلام و هم سفر وی. همین موسی حكایت می كند كه احمد بن یوسف هزار بار هزار درم به تفاریق به من عطا كرد و برادر احمد قاسم بن یوسف ابومحمد شاعر ملیح الشعر و خود را به بنی عجل منسوب می داشت لكن برادرش احمد این ادعا را نمی كرد و قاسم فرزند خود را در مدح كردن بهائم و مرائی چارپایان بازمی داشت و او بسیاری شعر در مراثی و مدایح ایشان بگفت و از آن جمله این شعر را در مرتبه گوسپندی می گفت:



عین ابكی لعنزنا السوداء

كالعروس الادماء یوم الجلاء



و قول او درباره شاهمرد: اقفرت منك ابا اسعد عراض و دیار

و قول او درباره ی:



گربه الاقل لمجسة اوماردة

تبكی علی الهرة الصاعدة



و قول او در باب قمری:



هل لامری ء من امان

من طارق الحدثان



وقتی احمد بن یوسف در مجلسی بود و كنیز سرودگر نزدش حاضر بود احمد خواست او را به خود اختصاص داده باشد پس این مكتوب را به صاحب منزل نوشت:



[ صفحه 112]





انا رهن للمنایا

بین ابرام و نقض



من هوی ظبی غدیر

مونق المنظر غض



لیتها حادت بتقبیل

لحذیها و غض



ان عجزتم عن شراها

لی بقرض او بقرض



فتمنوالی جمیعا

انها قبر لبعض



مسعود بن ابی بشر گوید روزی احمد بن یوسف بر فضل بن سهل یا برادر او در روزی ابرناك درآمد و مخاطب وی به طول انجامید و احمد بن یوسف بدو مؤانس بود پس دوات برگشود و این شعر را بدو مكتوب نمود:



اری غیما تؤلفه جنوب

و احسبه سیأتینا بهطل



فوجه الرای ان تدعو برطل

فتشربه و تدعولی برطل



و بدو فرستاد پس این شعر را بخواند و بخندید و گفت اگر این كار اصل رأی و عین رؤیت است قبول كردیم و برنمی گردانیم پس از آن طعام و شراب بخواست و در آن روز مجلس شراب و غناء را به این دو بیت بگذرانیدند و از این پیش در ذیل حال مأمون به پاره ای حالات و رسائل احمد بن یوسف و كتابت و وزارت او گذارش رفت.